جز آن لیوان
که لکه های چای
با روحش درآمیخته است
و گرمایش ،
سردی دستان مرا نوازش می دهد
هیچ به تنهایی ام راه نخواهم داد
و هرگز با آن گیلاس تو
که سردی اش
دست هایت را به خود آلوده است
و تو جز آن هیچ نخواهی دید
پیمانی نخواهم داشت